آداب غلامي امام زمان(عج)
بخش چهارم از سلسله مقالات پیوند غدیر و مهدویت:
غلامي آداب دارد ، راه و رسم ميطلبد ، براي خود مرام و مسلكي دارد. وظيفهي يك غلام اين است كه بدنش در مقابل مولا خاضع و خاشع باشد خضوع بدني يعني اينكه همهي اعضاي تن بنده ، برابر مولا در حال خواري و سر به زيري به سر برد و براي پذيرش امر و دنبال كردن امر و نهي او آمادگي كسب كند خواب و بيداري ، نشست و برخاست ،حركت و سكون و حتي شادماني و ناشادي بنده مطابق خواست مولاست .
بايد همهي تواناييهاي ما در جهت رضاي مولايمان به كار رود و سمت و سوي زندگيمان را جهت نگاه عزيزمان تعيين كند . خدمت او وظيفهي ماست ، و براي اين انجام وظيفه هيچ منتي بر او نداريم .
خوب است كه دائماً نمودار كردار خويش را بررسي كنيم تا خداي نكرد مرتكب اهمال در حق ايشان نگرديم. اين ميثاق قديمي است و خدايي كه امام را مالك آسمان و زمين قرار داده و همهي خلقت را به بهانهي او خلق كرده ،در روز غدير اين پيمان و عهد را از ما ستانده است . اگر امام عصر عليه السلام ولي ما و اولي به تصرف در ماست ، پس خواست او بر ما مقدم است . در پيش انداختن او و در پي او شدن بايد تا آنجا پيش برويم كه دست و زبان و مال و حي قلب خويش را دارايي او بشماريم و از آن او بدانيم و براي تصرف و مالكيت در همهي داراييهاي مادي و معنوي براي امام عصر عليه السلام اولويت قائل شويم . بايد همان طور كه زبانمان در زيارت جامعه چنين خطابي دارد:
و مقدمكم امام طلبتي و اراداتي في كل احوالي و اموري(1)
شما را در خواسته و اراده و همهي احوال و امورم پيش مياندازم .
در عمل پيش از اقدام به هر كاري و به زبان آوردن هر سخني براي امام عصر عليه السلام حساب باز كنيم و پرواي او را داشته باشيم . اينگونه در تمام شؤون زندگي بايد ببينيم او چه ميخواهد ! بايد به خود بگوييم اگر حضرتش هم الان دركنار ما بود ، مي پسنديد؟ و آيا اصلاً رويم مي آيد كه دست به اين كار بزنم يا اين سخن را از زبان بياورم ؟ به اين صدا گوش بسپارم ، يا در اين مكان حاضر شوم ؟
مومن بايد در عصر غيبت پاي بند به بيعتي باشد كه با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بسته است . بايد صاحبش را ولي الله بداند و در هر موقعيتي كه هست ، همهي امورش را با ولي نعمتش تنظيم كند ، بايد همهي اعضاء و جوارحش را براي خدمت به او به كار بگيرد و در هر كاري ببيند مولايش چه خواسته است ؟ يا حداقل آيا به انجام آن راضي است ؟ مسلماً اگر كسي خود را عبد بداند ، نميتواند هر طور كه خودش مي پسندد زندگي كند .
ورع ، وظيفهي غلام
عبد بايد در هر لحظهاي و در هر موردي براي مالكش اولويت قائل شود و پيش از اينكه خواستهي خود را اجرا كند ،آن را درجهت رضاي سرورش سامان بخشد.
كسي كه به ولايت امام عصر عليه السلام ايمان دارد ، نميتواند به دنبال جلب رضاي ايشان نباشد و تنها به سبك و سليقهي خود روزگار بگذراند .
حتي اگر احتمال ميدهد ولي نعمتش در برابر كاري چهره در هم ميكشد ، به آن اقدام نميكند و هراس دارد از اينكه به امور شبهه آميز و مشكوك نزديك شود .
اينجاست كه ورع از حاشيهي زندگي به متن آن نفوذ ميكند و بنده نه تنها از حرام قطعي پرهيز مينمايد ، بلكه در مقابل حرام حريم مي گيرد و با احتياط و دورانديشي حركت ميكند ، تا به ضرر جبران ناپذير از دست دادن دين نيفتد .
اينگونه فردي هيچگاه درصدد پيدا كرده راه حلهاي مختلف و توجيهات نه چندان موجه براي رسيدن به خواستههاي خود نيست و بيجهت به هر چه مي پسندد رنگ دين نميزند ، بلكه خالصانه رضاي مولايش را جستجو مي كند .
سپردن همهي امور به مولا
قديمها خادمان و بندگان را صبح به دنبال وظيفه و كارشان ميفرستادند و ارباب ،خود را موظف ميدانست كه غذا و مكان استراحت بنده را فراهم كند . بنابراين مشغوليت ذهني و فكر و ذكر غذا هيچ يك از مسائل شخصياش نبود . هم و غم او تنها صرف فرمانبرداري ميشد .
اين پيمان بستن شايسته نيست كه به عهد شكني بيانجامد ، پيمان هم فقط نبايد زباني باشد ،بلكه بايد ظهور و بروز عملي پيدا كند. وقتي كردار من و تو زينت صاحب الزمان عليه السلام باشد ، و او بتواند به ما مباهات كند ،ما به اين عهد تماماً عمل كردهايم وگرنه ، نه .
ثمرهي التزام به پيمان
اين چنين است كه اگر عمل و كردار ما مطابق خواست آن حضرت باشد ، يقيناً يمن لقاء آن مه لقا به تأخير نميافتد و ديدار روي يوسف كنعان ، نصيب چشمانمان خواهد شد . چنانكه خود آن عزيز فرمود :
ولو أن أشياعنا - وفقهم الله لطاعته - علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم ، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا (2)
واگر شيعيان ما – كه خدا بر طاعتش توفيقشان دهد - در وفاي به عهد و پيماني كه بر عهدهي آنان است ،هم دل ميشدند ، بركت ديدار ما از آنها وا پس نميافتاد و سعادت مشاهده ي ما همراه با معرفت حقيقي و راستين برايشان پيش مي آمد .
شيعه بايد مولا راولي خويش بداند ، بنده بايد بندگياش را بكند ، غلاميش را صرف كند ، خدمتش را پي بگيرد و مطمئن باشد كه خواجه خود روش بنده پروري داند ! غلام نبايد نگران مسائل شخصياش باشد ، بايد همه چيزش را به مولايش بسپارد ! وقتي براي زندگي و تامين مخارجش كار ميكند ، بايد توكل و اميدش به انعام صاحبش باشد و مطمئن باشد كه مولايش آنچه شايسته و به صلاحش باشد فراهم ميكند .
تجديد عهد
بأبي أنتم و امي و نفسي و أهلي و مالي (3)
اين والاترين مرتبه و فراترين درجهاي است كه عبد و غلام به آن ميرسد . حاضر است خودش و خانوادهاش و مال و داراييش را به پاي مولايش بريزد و همه را فداي رضايت او كند .اگر كسي به اين مرحله برسد ، آن وقت اين بخش زيارت جامعه از باطنش ميجوشد و از ضميرش نشأت مي گيرد .
عهدي كه در غدير بسته شد ، ميشود كه هر طلوع تجديد كنيم ، و ميثاقي كه نزد مولايمان نهادهايم ، ميتوانيم در هر سپيده به ياد آوريم . دعاي عهد تجلي اين تجديد ميثاق است ، آنجا كه عرضه مي داريم :
اللهم إني اجدد له في صبيحه يومي هذا و ما عشت من أيامي عهداً وعقداً و بيعه له في عنقي لا احول عنها و لاازول ابداً (4)
خدايا ، امروز صبح و در هر روز زندگي با او عهد و قول و بيعتي را نو ميكنم كه به گردنم باشد ، از آن سر باز نزنم و هرگز كوتاه نيايم.
پی نوشتها :
(1) زيارت جامعه ،مفاتيح الجنان .
(2) احتجاج ، ج 2 ، ص 325.
(3) زيارت جامعه ، مفاتيح الجنان.
(4) دعاي عهد ، مفاتيح الجنان .
نظرات شما عزیزان: